خاطرات خنده دار4( نوشته خودم )


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : چهار شنبه 20 خرداد 1394
بازدید : 677
نویسنده : sadaf

ديشب رفتيم خونه ي عموم دامادش خونشون -مادرزن سلام - دعوت بوده

اين دختر عموي ما - عروس - با مادر شوهرش مياد به مادر شوهرش ميگيم حاج خانوم  و اين مامان ما هم از همون اول كه اومدن شروع ميكنه باهاش تعارف كردن و اينا .

آخر شب موقع خداحافظي ميشه و ما با همه از جمله  با پدر شوهره خداحافظي ميكنيم  تا نوبت ميرسه به مامانم اين مامان منم به پدرشوهره ميگه خداحافظ حاج خانوم خوش اومدين

حاج خانوم 0_*

حالا اين سي كيلو سيبيل داره هاااا

مامانمم تا خودش فهميد چي شد نتونست خودشو كنترل كنه و ضايع ميزنه زير خنده

مامانم ^ _ ^

پدر شوهره :|

سيبيلاش :- (((

 





:: موضوعات مرتبط: جك , مورد داشتيم , خاطرات خنده دار , ,
:: برچسب‌ها: خاطرات خنده دار , نوشته خودم , جك امتحان , مورد داشتيم ,
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








  تبادل لینک هوشمند


برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان وبچـيــ❤ــن  و آدرس webchin.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.

يا براي تبادل لينك پس از لينك وبچين ،‌نظر بگذاريد .






RSS

Powered By
loxblog.Com